مسئله مورد توجه دیگر، تحلیل شکست جریان حق است. علت شکست امام حسن عبارت بود از ضعف بینش عمومی، علت اصلی، و آمیخته شدن ایمان به انگیزههای مادی. در زمینه ضعف بینش عمومی، مردم بسیار بسیار ناآگاه بودند و ایمان مذهبی شان آمیخته شده بود به انگیزه های مادی. برایشان مادیت شده بود اصل. متزلزل شدن ارزشها از ده، بیست سال قبل از آن، از حدود ده-پانزده سال قبل از صلح امام حسن، ارزش ها ذره ذره متزلزل شده بود. یک مقدار تبعیض و یک مقدار این چیزها به وجود آمده بود. همه اینها موجب شد که امام حسن نتواند مقاومت کند.
و اما گروه مغلوب با گروه فاتح چه کرد؟ آنها استراتژی شان را این قرار دادند که در میان این فضای بسیار فتنه آمیز و غبار آلوده و بسیار خطرناک و مسموم، یک جریان حقی را ساماندهی کنند و به عنوان ستون اصلی حفظ اسلام این جریان را پیش ببرند. حالا که نمیتوانیم کل جامعه را در پوشش تفکر درست اسلامی قرار دهیم، پس به جای روی آوردن به یک جریان رقیق و روبه زوال، که همان جریان عمومی است، یک جریان عمیق و اصیل را در اقلیت زیر پوشش نگه داریم تا تضمین کننده حفظ اصالتهای اسلام باشد. این کار را امام حسن کرد. یک جریان محدودی را سازماندهی کرد که این جریان همان جریان یاران و صحابه اهل بیت است، جریان تشیع. که اینها در طول تاریخ اسلام، در طول دورانهای سیاه و خفقان آلود، ماندند و بقای اسلام را تضمین کردند.
و اما فرجام آن شد که گروه فاتحان و غالبان و زورمندان محکوم شدند و گروه مغلوبان و ضعیف شمرده شدگان شدند حاکمان و فاتحان در ذهنیت جهان اسلام. امروز ذهنیتی که در دنیای اسلام وجود دارد همان ذهنیتی است که امام حسن علیه السلام و امیرالمومنین آن را ترویج کردند، نه ذهنیتی که معاویه و بعد از او یزید و بعد از او عبدالملک و خلفای بنی امیه ترویج میکردند. امام حسن بنابراین فاتح شد و جریان او جریان پیروز بود.