ماجرای صلح امام حسن از دیدگاه تاثیر آن در کل تاریخ اسلام (2)


جریان دوم برایش اصل این بود که قدرت را به هر قیمتی به دست بگیرد. می خواست حاکم باشد. این سیاست حاکم بر جریان دوم بود که قدرت را با هر قیمتی و با هر شیوه ای که شده، به دست بگیرد.

و اما این جریان باطل از چه روش هایی استفاده می کند؟ این موضوع خیلی توجه بر انگیز است. روش های باطل کلا آمیزه ایست از چند چیز، یعنی نقشه معاویه نقشه ایست که از چند قسمت در کارحفظ قدرت و تعمیق قدرت تشکیل شده که هر کدام در جایی عملکرد و کاربرد دارد. آن چند چیز عبارتند از: 1.قدرت نمایی، 2.پول(که کارساز ترین چیزها در اختیار عوامل شر آفرین است)،3.تبلیغ و 4.سیاسی کاری و شل کن سفت کن های سیاسی، این موارد مجموعاً روش های معاویه است.

روش های جریان حق، جریان حق هم در مقابل این تهاجم باطل بیکار ننشسته بود. آنها هم روش هایی داشتند که به طور خلاصه عبارتند از: 1. مقاومت و تحرک قدرتمندانه، بعضی خیال می کنند که امام حسن مجتبی ترسید که بجنگد. خیر، امام حسن قاطعانه عازم جنگ شد و جز شجاعان عرب است.  در ماجرای صلح و بعد از آن چنان کلمات کوبنده ای از این بزرگوار نقل شده که در مواردی از کلمات امیرالمومنین کوبنده تر و تیزتر به نظر می رسد. بنابراین هیچ گونه کمبودی در کار امام حسن نیست. کمبود در شرایط زمانه است. قدرتمندانه ایستادن برای دفاع، این یکی از روش هاست. یک جاهایی ایستادگی قدرتمندانه به ضرر تمام می شود. تغییر روش و مانور در انتخاب روش ها یک کار اساسی و لازم است.

2. تبلیغ، کار تبلیغ در دستگاه حق اهمیتش بسیار زیاد است. جریان حق در تبلیغ دستش بسته است. نیز هر شیوه و روشی را نمی­تواند استفاده کند. آن چیزی را که حق و واقع است فقط بیان می کند. یک چیزهایی هست که در ذهن مردم مطلوب است، جریان باطل هیچ ابایی ندارد که آنها را به همین شکلی که مردم دوست می دارند، بیان کند. اما جریان حق خیر، حق را بیان می کند ولو تلخ باشد. معاویه هیچ وقت این کار را نمی کرد و معاویه تملق مردم را می گفت. معاویه سعی می کرد که به هر قیمتی هست حمایت مردم را جلب کند. علی بن ابیطالب این کار را نمی کند. نه اینکه بلد نیست. برخلاف تقوی است. برخلاف اصول است. خود علی ابن ابی طالب فرمود:"لولا التقی لکنت ادهی العرب" اگر مسئله تقوی نبود و ملاحظات ارزش ها نبود، من از معاویه زرنگ تر بودم. توی این کارها، واقعش هم همین است. اصل و ریشه علی و سابقه نزدیکی او با پیغمبر و افتخارات عظیم او و آن ذهن و روح باعظمت او، معلوم است که از معاویه واردتر و بلدتر و زرنگ تر است و می تواند خیلی کارها بکند. منتها حق اجازه نمی دهد.

3. ارزش گرایی: اصرار بر ارزش ها. آن چیزی که در دستگاه حق خیلی مهم است اینست که اصرار دارند ارزش ها را به هر قیمتی هست حفظ کنند، و در نهایت عقب نشینی تا حد و مرز حراست از بقای مکتب. یعنی اگر حق دید که ایستادن او باعث می­شود که اصل مکتب به خطر بیفتد، عقب نشینی می کند، ننگ و عارش نمی آید از عقب نشینی کردن. امام حسن نیز به خاطر ضرورت ها و فشار واقعیت ها ناچارشد صلح با معاویه را قبول کند. درحالیکه تا آن وقت مرتب لشکر می فرستاد، تحریص بر جنگ می کرد و نیروها را جلب می­کرد و نامه می­نوشت و همه کارهایی که برای یک جنگ تمام عیار لازم است، امام حسن انجام می­داد، بعد که دید نمی­تواند، صلح را قبول کرد.


ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد